دفتر کوچک نوشته های من

دفتر خاطرات من

اینجا دفتر خاطرات منه. دنبال نظر دادن نباشید چون بسته س. اگر دنبال مطالب بدرد بخور می گردین تو بخش داستان مطالب جالبی گرد آوری کردم.

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۵ برف
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

یه مطلب پیدا کردم باید آویزه گوشم کنم. ببینم می شه؟ مطلب از سایت تابناک برداشته شده. خدا حفظ کنه دکتر سریع القلم رو بابت این همه دید روشن و این نکته مهم که شخصا به فراموشی سپرده بودم (البت گاهی هم بهش عمل می کنم) اگر کسی این مطلب رو می خونه لطف کنه اول به خودش نهیب بزنه بعد بره این عیب رو در دیگران پیدا کنه.
نکته: با نزدیک شدن به پایان سال از چند تن از اساتید و سیاسیون کشور خواستیم تا چند نکته را که در سال ۹۱ لازم بود مورد توجه قرار گیرد، حال آن که از آن غفلت ‌شد، اما آنقدر اهمیت دارد که سال بعد هم مورد توجه قرار گیرد، برای مخاطبان تابناک بنویسند. عمدتا فرمودند موضوع سختی است! اما فقط یک نفر گفت، موضوع سختی است، اما برایش وقت می‌گذارم و می‌نویسم؛ دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی.  وقتی با پیشنهاد تابناک روبه‌رو شدم، با شش دوست مشورت کردم و دو ساعت فکر. تصمیم گرفتم به جای چندین نکته، یک نکته را مطرح کنم که همه ما در سال ۱۳۹۲ کمتر حرف بزنیم و کمتر قضاوت کنیم. چرا این نکته؟ به نظر می‌رسد میانگین ایرانی‌ها تقریبا در مورد هم چیز و هم کس اظهار نظر می‌کنند؛ بعضا با قاطعیت. عبارات من نمی‌دانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکرده‌ام، من این شخص را فقط یک بار دیده‌ام و نمی‌توانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به به شما خبر می‌دهم، هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است. تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم می‌شود. چقدر زندگی ما اخلاقی‌تر می‌شود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی‌تر می‌شود. در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هسته‌ای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاد‌دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خود‌درمانی نخواهد کرد و شیمی‌دانی که هر روز روزنامه‌ها را می‌خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتی برقرار می‌شود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامه‌های خود می‌پردازند و کمتر سراغ سر در‌آوردن از کارهای دیگران می‌روند؛ غیبت کم می‌شود و تهمت و توهین به حداقل می‌رسد. حضرت علی (ع) می‌فرمایند: مومن کسی است که با مردم تعامل کند تا دانا شود، سکوت کند تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد. یک دلیل ‌این که تولید ناخالص داخلی‌ آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی ۵۵ کشور مسلمان است، این به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوشش‌های فردی است. اتفاقا چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می‌گذاریم و خود را کشف نمی‌کنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند می‌شویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است، چون در مورد خود نمی‌توانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می‌شویم، چون احساسی بار می‌آییم و بنابر‌این ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است. عموما ظاهر خود را می‌آراییم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقی می‌ماند. افراد ضعیف جامعه ضعیف را به ارمغان می‌آورد. در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار می‌گیرد. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص می‌دهد. سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت‌و‌گو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش می‌توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم. به امید روزی که تلویزیون کشور برای ارائه دیدگاه در ۲۵ موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند. منبع: تابناک
من
۲۹ دی ۹۲ ، ۱۷:۴۳
همه می پرسند
چیست در زمزمه مبهم آب
 چیست در هم همه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر سفید
 که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس چلچله ها در صبح
همه را می شنوم، می بینم.
من به این جمله نمی اندیشم،
به تو می اندیشم . . . 
این ابیات رو با صدای محمد اصفهانی شنیده بودم بسیار زیبا بود اصل شعر از مرحوم فریدون مشیری در قسمت پایینه
 همه میپرسند
چیست در زمزمه مبهم آب
 چیست در همهمه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر سپید
 رو...ی این آبی آرام بلند ...
که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام که تو چندین ساعت
 مات و مبهوت به آن می نگری
نه به ابر نه به آب نه به برگ نه به این آبی آرام بلند
 نه به این خلوت خاموش کبوترها
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
من به این جمله نمی اندیشم
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
نبض پاینده هستی را در گندم
زار گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
 به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت همه جا من
به هر حال که باشم به تو میاندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
 اینک این من که به پای تو درافتاده ام
باز ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر تو ببند
تو بخواه پاسخ چلچله ها را
تو بگو قصه ابر هوا را
تو بخوان تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است 
 آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
من
۱۲ دی ۹۲ ، ۱۹:۴۲
ای کسانی که می اندیشید و حقیقت را حس کرده اید: اگر یک نفرید و اگر هفت نفرید و اگر زمان بر خلاف حقیقت است، شما مسئولیت دارید. هرگز خیال نکنید که ستم دائمی است، جبری که خداوند در تاریخ نهاده، سرانجام همه چیز را دگرگون خواهد کرد و هفت تن بی سلاح و بی توان و بی پناه، چون آزادی را برگزیدندو نفی ظلم و ستم را، علیرغم بسیج همه قدرت های دقیانوسی به جبر زمان خواهد رفت و سیصد سال سختی و رنج بر مردانی که رسالتی در پیش دارند همچون خوابی خواهد گذشت و بر ویرانه رژیم هولناک دقیانوسی پای خواهند کوفت و باقی خواهند ماند 
 دکتر علی شریعتی
من
۱۲ دی ۹۲ ، ۱۹:۳۴