گنجشک و ماه 1
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۳۶ ب.ظ
ماه گفت : آیا برایت گفتم که در تمام این سال ها آن عاشق به عشق صاحب عصر فقط سکوت کرد؟
گنجشک گفت : نگفتی .
ماه گفت : آیا برایت گفتم که صاحب آن سکوت ، وقتی صاحب را دید ، فقط گفت آه
گنجشک گفت : نگفتی ... راز این آه در چه بود ؟
ماه گفت : آیا گفتم روزی که پی به راز آن عاشق بردم دیگر خواب به چشمم نرفت ؟
گنجشک گفت : نگفتی .
ماه گفت : پس هیچ گاه از این راز برایت نخواهم گفت که تو در خوابی .
گنجشک گفت : آه .
ماه گفت : و حالا تو هم به این راز پی بردی .
گنجشک گفت : آن عاشق با چه چشمی به صاحب عصر می نگریست که می توانست تمام بیابان ها را زیر پا نهد ؟
ماه گفت : با چشم امید .
گنجشک گفت : راز امید عاشق را بگو .
ماه در سمت سکوت بود .
گنجشک گفت : پس راز سکوت عاشق را بگو
ماه هنوز دز سمت سکوت بود .
گنجشک گفت : آه .
ماه گفت : راز این آه را بگو ...
و حالا گنجشک در سمت سکوت بود .
ماه گفت : آه .
گنجشک گفت : و حالا تو هم پی به این راز بردی ...
یادش بخیر باز هم اون روزا دوره نوجوانی برنامه نیمرخ یادمه یه کلیپ بود که مهدی سلوکی و یه پسره دیگه توش بازی می کردن. یکی از آهنگای محمد اصفهانی روش بود. کلیپ های خیلی خیلی خیلی قشنگی بودن. این متن هم توش می نوشتن. یادش بخیر.
۹۲/۰۲/۱۴