کودک و بوته ذرت
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ق.ظ
کودکی خردسال میخواست بوتهی ذرتی را از زمین در آورد، اما نمیتوانست و هر چه میکوشید، آن بوته بر جای خود استوار بود. سرانجام، کوشش او به سامان رسید و بوتهی ذرت از زمین کنده شد. کودک با شادمانی بسیار پدرش را از حاصل تلاش خود آگاه کرد. پدرش گفت: «آری تو هم مرد شدی و نیرویی داری». آن طفل خردسال با غرور در پاسخ گفت: «آری همهی زمین یک سرش را گرفته بود و من یک سرش را تا سرانجام من غالب شدم».
کتاب زبان فراسی دوم دبیرستان صفحه 71
۹۳/۰۶/۱۵