دفتر کوچک نوشته های من

دفتر خاطرات من

اینجا دفتر خاطرات منه. دنبال نظر دادن نباشید چون بسته س. اگر دنبال مطالب بدرد بخور می گردین تو بخش داستان مطالب جالبی گرد آوری کردم.

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۵ برف
پیوندهای روزانه

نمی دانم چه می خواهم بگویم

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۹ ق.ظ
نمی دانم چه می خواهم بگویم  
زبانم در دهان باز بسته ست  
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست
 نمی دانم چه می خواهم بگویم 
غمی در استخوانم می گدازد 
خیال ناشناسی آشنا رنگ  
گهی می سوزدم گه می نوازد 
 گهی در خاطرم می جوشد این وهم  
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است  
سیه داروی زهرآگین اندوه 
  فغانی گرم وخون آلود و پردرد  
فرو می پیچیدم در سینه تنگ  
چو فریاد یکی دیوانه گنگ  
که می کوبد سر شوریده بر سنگ 
 سرشکی تلخ و شور از چشمه دل  
نهان در سینه می جوشد شب و روز  
چنان مار گرفتاری که ریزد  
شرنگ خشمش از نیش جگر سوز 
 پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه  
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
 درون سینه ام دردی ست خونبار 
که همچون گریه می گیرد گلویم 
غمی ‌آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم   « هوشنگ ابتهاج»     اینه دی ماه سال 89 از رادیو پیام شنیدم و توی دفتر چرک نویسم نوشتم. فکر کنم محمد اصفهانی می خواندش.
۹۴/۰۴/۱۲
من