دفتر کوچک نوشته های من

دفتر خاطرات من

اینجا دفتر خاطرات منه. دنبال نظر دادن نباشید چون بسته س. اگر دنبال مطالب بدرد بخور می گردین تو بخش داستان مطالب جالبی گرد آوری کردم.

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۵ برف
پیوندهای روزانه

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ب.ظ

اه از ان ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک
تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز
سوی خیام حرم دو چشم تو مانده باز
امده از خیمه گه خواهر غم دیده ات
دید که شمر از جفا نشسته بر سینه ات
گفت بده مهلتی تا برسم بر سرش
برادرم تشنه است مبر سر از پیکرش
زینبت از خیمه ها خدا خدا می کند
فاطمه در قتلگاه تو را صدا می کند
چرا صدا میزنی با نفس اخرت
ناله یا فاطمه میرسد از حنجرت
برادرم خون تو می چکد از نیزه ها
من به سرم میزنم تو میزنی دست و پا


۹۴/۰۸/۱۲
من