دفتر کوچک نوشته های من

دفتر خاطرات من

اینجا دفتر خاطرات منه. دنبال نظر دادن نباشید چون بسته س. اگر دنبال مطالب بدرد بخور می گردین تو بخش داستان مطالب جالبی گرد آوری کردم.

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۵ برف
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

دیروز یه پاور پوینت پیدا کردم که روش های عددی مشتق گیری و انتگرال گیری رو توش داشت. تازه فهمیدم این روش مشتق گیری چهار نقطه ای در واقع پنج نقطه ای هست و سه قسمت داره دوتا برای مرزها بصورت پشرو و پس رو و یکی هم برای قسمت مرکزی. فرمولاش اینطوریه.  بعد  نوشت: فهمیدم پاور پوینته فرمولاش ناقصه اصلش رو توی سایتای دیگه پیدا کردم که یه لینک از یکی شان گذاشتم. central difference: ( مشتق در نقطه دوم، یا مشتق مرکزی)
 f'(x2)=(1/12h)[f(x2-2h)-8f(x2-h)+8f(x2+h)-f(x2+2h)]
مشتق در نقطه صفر
f'(x0)=(1/12h)[-25f(x0)+48f(x0+h)-36f(x0+2h)+16f(x0+3h)-3f(x0+4h)]
 مشتق در نقطه اول
 f'(x1)=(1/12h)[-3f(x1-h)-10f(x1)+18f(x1+h)-6f(x1+2h)+f(x1+3h)]
 مشتق در نقطه سوم
f'(x3)=(1/12h)[-3f(x3+h)+10f(x3)-18f(x3-h)+6f(x3-2h)-f(x3-3h)]
 مشتق در نقطه آخر
 f'(x4)=(1/12h)[25f(x4)-48f(x4-h)36f(x4-2h)-16f(x4-3h)+3f(x4-4h)]
در واقع اصل فرمول ها توی این سایت آمده http://www.trentfguidry.net/post/2010/09/04/Numerical-differentiation-formulas.aspx
من
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۲۶
نشسته‌بود پسر روی جعبه‌اش با واکس
غریب بود، کسی را نداشت الّا واکس
 نشسته‌بود و سکوت از نگاه او می‌ریخت و گاه
بغض صدا می‌شکست: آقا واکس
 درست اوّل پاییز هفت سالش بود
و روی جعبه‌ی مشقش نوشت: بابا واکس...
 غروب بود، و مرد از خدا نمی‌فهمید
و می‌زد آن پسرک کفش سرد او را واکس
 سیاه‌مشقی از اسم خدا، خدا بر کفش
نماز محضی از اعجاز فرچه‌ها با واکس ...
 برای خنده لگد زد به‌زیر قوطی،
بعد ـ صدای خنده‌ی مرد و زنی که ها...ها... واکس ـ
 چقدر روی زمین خنده‌دار می‌چرخد
(چه داستان عجیبی) بله، دراین‌جا واکس ـ
 پرید توی خیابان، پسر به‌دنبالش
صدای شیهه‌ی ماشین رسید امّا واکس ـ
 یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس ...
 غروب بود، و دنیا هنوز می‌چرخید
و کفش‌های همه خورده‌بود گویا واکس
 و  کارخانه به کارش ادامه می‌داد و هنوز
طبق زمان و دقیقه صدها واکس...
 کسی میان خیابان سه بار مادر گفت
و هیچ‌چیز تکان هم نخورد حتّا واکس
 صدای باد، خیابان، و جعبه‌ای کهنه
نشسته‌بود ولی روی جعبه، تنها واکس.
 (نبراس) پوریا میررکنی 
امیدوارم قانون کپی رایت رو نقض نکرده باشم. شعر قشنگیه به خریدن کتابش می ارزه.
من
۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۵۰